چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد
مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 140
بازدید کل : 9793
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 1
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 140
بازدید سال : 895
بازدید کلی : 9793
چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد

چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد

ما حرفهاي منطقي را قبول ميکنيم، قرارهاي عادلانه و عاقلانه را قبول ميکنيم امّا آنجايي که پاي زورگويي و زياده‌طلبي باشد، نه؛ جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل، هم مردمش، هم مسئولينش قبول نخواهند کرد؛ اين را بدانند.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر انقلاب اسلامي صبح روز پنج‌شنبه در ديدار اعضاي مجمع عالي بسيج و نمايندگان اقشار مختلف بسيج، احساس مسئوليت انساني و الهي و بصيرت را دو پايه اصلي تفکر منطقي بسيج دانستند و ضمن تحسين تلاش، جديت و ايستادگي هيأت مذاکره کننده ايراني، به بي نيازي ملت ايران به جلب اعتماد امريکا اشاره کردند و افزودند: به همان دليلي که با اصل مذاکرات مخالف نبوديم با تمديد مذاکرات هم مخالف نيستيم البته هر قرار عادلانه و عاقلانه را قبول مي کنيم اما مي دانيم که اين دولت امريکا است که نيازمند توافق است و از هرگونه عدم توافق ضرر خواهد کرد و اگر اين مذاکرات در نهايت نيز به نتيجه نرسد، جمهوري اسلامي ايران ضرر نخواهد کرد.

متن محور بندي شده بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي بدين شرح است:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

و الحمدلله ربّ‌العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا و نبينا ابي‌القاسم المصطفي محمّد و علي آله المنتجبين المطهّرين و صحبه المنتخبين و من تبعهم باحسان ال­­ يوم الدّين.

موفقيت پيروزي قطعي بسيج در عرصه‌هاي واردشده

اوّلاً خوشامد عرض مي‌کنم به شما برادران و خواهران عزيز، نخبگان جامعه‌ي بسيجي کشور و برگزيدگاني که مغز و فکر و علم را با عشق و دل همراه کرديد و در ميداني قدم گذاشتيد که پايان حضور در اين ميدان، پيروزي قطعي است و ان‌شاءالله محبوبيت پيش خداي متعال. خداوند متعال در يک جاي قرآن از کساني ياد ميکند که «يحِبُّهُم وَ يحِبّونَه»(۲) - هم آنها خدا را دوست ميدارند، هم خدا آنها را دوست ميدارد - و در جاي ديگري از قرآن اينها را يا جمعي از اينها را معرّفي ميکند و ميفرمايد: اِنَّ اللهَ يحِبُّ الَّذينَ يقاتِلونَ في سَبيلِه‌ صَفًّا کَاَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوص؛(۳) يعني همين جوان، مرد، زن، نخبه، فرزانه، مؤمن که همه‌ي توانايي‌هاي خود و وجود خود را روي دست گرفته و وارد ميدان کرده؛ همان معنايي که ما براي بسيجي قائليم. خداوند ان‌شاءالله به شماها اجر بدهد، به شما توفيق بدهد، راهنمايي و هدايت خود را لحظه‌اي از شما دريغ نفرمايد و توفيقات خود را روزبه‌روز نسبت به شماها بيشتر کند.

بيانات اين دو برادر عزيز - فرمانده‌ي محترم کلّ سپاه پاسداران و رئيس سازمان بسيج مستضعفين - بيانات متقن و درستي بود؛ بيانات قوي و سنجيده و حساب‌شده‌اي بود. بنده هم چند جمله‌اي را عرض ميکنم.

درخشش بسيج در عرصه‌هاي مختلف عمل

ما بسيج را از اوّل تا امروز در ميدانِ عمل ديده‌ايم؛ در عرصه‌هاي مختلف امّا همه عمل. در دفاع مقدّس - جنگ هشت‌ساله - در سازندگي؛ در فنّاوري‌هاي متنوّع - از سلّول‌هاي بنيادي بگيريد تا انرژي هسته‌اي، اينها کار بسيج است - از حضور پزشکان در بيمارستانهايي نزديک به خطّ مقدّم جبهه، که بنده خودم در آن دوران ديدم اين بيمارستانها را که دشمن با خمپاره‌هاي کوتاه‌بُرد ميتوانست اين مراکز را بزند. پزشکان از تهران، از شهرستان‌ها آماده بودند، بمجرّد اينکه از مرکز جبهه به آنها اطّلاع داده ميشد که راه بيفتند، کيفشان، ساکشان حاضر بود و راه مي‌افتادند ميرفتند در آن‌چنان موقعيتي کار ميکردند؛ از فعّاليتهاي هنري بسيجي، کارهاي هنري برجسته، فعّال و مؤثّر که روزبه‌روز هم بحمدالله تا امروز تکامل پيدا کرده؛ همه‌جا بسيج را ما در ميدانِ عمل ملاحظه کرده‌ايم. منتها عرصه عرصه‌ي بسيار وسيعي است - که حالا بعد هم اشاره خواهم کرد - از عمل علمي، تا عمل هنري، تا عمل جنگي، تا عمل سازندگي، تا عمل اقتصادي و همه‌ي اينها.

منظومه فکري، عقبه و پشتوانه تئوريک بسيج درميدانعمل

آنچه به‌نظرِ اين حقير، کمتر به آن پرداخته شده است و بايد پرداخته بشود، مسئله‌ي عقبه‌ي فکري و پشتوانه‌ي فکري بسيج است. بسيج يک انديشه است، يک فکر است، يک منطق است، يک منظومه‌ي فکري است. علّت اين هم که همه مي‌بينند که تحصيل‌کرده، نخبه، نابغه، از رشته‌هاي مختلف مجذوب بسيج ميشوند، اين است که بسيج صرفاً يک حرکت احساسي نيست؛ يک منطق قوي پشت سرِ بسيج وجود دارد؛ اين منطق، اين علم، وقتي با عمل همراه ميشود، اين غوغا را درست ميکند؛ اين حوادث شگفت‌آور را خلق ميکند. پايه‌ي اين تفکّر چيست؟

دو پايه تفکر بسيجي

من چند جمله‌ي کوتاه درباره‌ي اين تفکّر - تفکّري که قاعده‌ي بسيج است، پشتوانه‌ي بسيج است، عقبه‌ي فکري بسيج است - عرض ميکنم. دو نکته را من در اين مورد عرض ميکنم، [که‌] جاي فکر کردن و بحث کردن و کار کردن دارد.

1- پايه‌ تفکّر بسيج، اعتقاد به مسئوليت الهي انسان است

پايه‌ي اين تفکّر، اعتقاد به مسئوليت انسان است؛ مسئوليت انسان. انسان موجودي است مسئول. نقطه‌ي مقابل اين فکر، حالت احساس بي‌مسئوليتي، «ولش کن»، «برو خوش باش»، «به خودت بپرداز» است. پايه‌ي فکري بسيج اين مسئوليت الهي است که حالا عرض ميکنم مباني ديني مستحکمي دارد. نه فقط مسئوليت در برابر خود و در برابر خانواده‌ي خود و نزديکان خود - که اين هست - بلکه مسئوليت در قبال حوادث زندگي؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غير مسلمان. اين احساس مسئوليت فقط نسبت به انسانهاي هم‌عقيده و مسلِم و مؤمن نيست بلکه حتّي نسبت به غير مسلمين و غير مؤمنين هم احساس مسئوليت ميکند. نقطه‌ي مقابلِ همان دَم‌غنيمتي، ولش کن و حالت تنبلي و حالت گريز از مسئوليت و مانند اينها است. پايه‌ي اصلي بسيج، اين احساس مسئوليت است. اين تفکّر مسئوليت انسان، جزو بينات اسلام است. يعني هيچ‌کس نميتواند در اين ترديد بکند که اسلام، انسان را اين‌جور موجودي ميداند: موجودي که مسئول است، کار از او خواسته شده است.

امر به معروف، نمادي از روحيه مسئوليت پذيري انسان مومن در قبال جامعه

شما ملاحظه کنيد احکام گوناگون را: مثلاً حکم امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر. امر به معروف يعني شما همه مسئوليد که معروف را، نيکي را گسترش بدهيد، امر کنيد به آن؛ نهي از منکر [يعني‌] زشتي را، بدي را، پلشتي را نهي کنيد؛ جلوي آن را بگيريد با شيوه‌هاي مختلف. معناي اين چيست؟ معناي اين، مسئوليت در قبال سلامت عمومي جامعه است. همه مسئولند: من مسئولم؛ شما مسئولي؛ آن يکي مسئول است.

جهاد، جلوه ديگري از روحيه مسئوليت پذيري انسان مومن در قبال جامعه

يا مسئله‌ي جهاد. جهاد اسلام در واقع کمک به ملّتهايي است که پشت پرده‌ي سياستهاي استعماري و استکباري و استبدادي قرار داده شده‌اند که نور اسلام به اينها نرسد؛ نور هدايت به اينها نرسد. جهاد براي دريدن اين پرده‌ها و اين حجابها است؛ جهاد اسلامي اين است. بحث اينکه آيا جهاد، دفاعي است يا ابتدائي است يا مانند اينها، بحثهاي فرعي است؛ بحث اصلي اين است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللهِ وَ المُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛(۴) چرا جهاد نمي‌کنيد، مقاتله نمي‌کنيد، نبرد نمي‌کنيد در راه خدا - و بلافاصله [ميگويد ]- و در راه مستضعفين، براي نجات مستضعفين؟ اين احساس مسئوليت است؛ يعني شما برو جان خودت را به خطر بينداز و جانت را کف دستت بگير در ميدانهاي خطر، براي اينکه مستضعفان را نجات بدهي؛ معناي اين، همان مسئوليت است ديگر.

نشانه‌هايي از اهميت تقويت روحيه مسئوليت پذيري در اسلام

يا اين حديث معروفِ «مَن اَصبَحَ وَ لَم يهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلِم»؛(۵) و از اين قبيل، فراوان آيات و رواياتي در متون اسلامي است که اين جزو بينات اسلام است؛ يعني اسلام انسان را اين‌جور خواسته است که مسئول باشد؛ هم نسبت به خود، هم نسبت به نزديکان خود، هم نسبت به جامعه‌ي خود، هم نسبت به بشريت مسئول است. که حالا اگر برويد دنبال اين فکر را در متون اسلامي بگيريد، چيزهاي عجيب‌وغريبي انسان مشاهده ميکند از اين اهتمام و از اين احساس مسئوليت.

پيغمبر اکرم پيش خداي متعال التماس ميکند، تضرّع ميکند که «اَللّهُمَّ اهدِ قَومي»؛(۶) قومش همانهايي بودند که او را ميزدند، او را طرد ميکردند، او را تهديد به قتل ميکردند، اين‌همه بر او زحمت وارد مي‌آوردند، او پيش خداي متعال التماس ميکند که خدايا، اينها را نجات بده، اينها را شفا بده، اينها را هدايت کن! اين پيغمبر. اميرالمؤمنين وقتي‌که مي‌شنَود که سپاهيان معاويه رفتند آن شهر را غارت کردند با غصّه ميگويد که - بَلَغَني اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کان يدخُلُ عَلَي المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَي المُعاهِدَة(۷) - مردهاي اين لشکرِ غارتگر وارد خانه‌ي مسلمان و معاهَد (معاهد يعني غير مسلماني که در زير سايه‌ي اسلام زندگي ميکند؛ مسيحي، يهودي) ميشدند، به زنها اهانت ميکردند، دستبند زنها را مي‌گرفتند، زيور زنها را مي‌گرفتند، بعد حضرت ميفرمايد که اگر مسلمانْ از اين غصّه بميرد، جا دارد. شما ببينيد؛ يعني احساس مسئوليت تا اين حد است. نمي‌گويد اگر امير مسلمين بميرد جا دارد؛ ميگويد اگر انسان، اگر مسلمان از اين غصّه بميرد جا دارد. اين همان احساس مسئوليت است. پايه‌ي اصلي حرکت بسيج اين است: احساس مسئوليت الهي.

2- پايه‌ ديگر تفکّر بسيج، داشتن بصيرت است

دوّمين پايه که در کنار اين هست که مکمّل پايه‌ي اوّل است، عبارت است از بصيرت، روشن‌بيني.

معناي بصيرت

يعني چه؟ يعني شناخت زمان، شناخت نياز، شناخت اولويت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسيله‌اي که در مقابل دشمن بايد به کار برد؛ اين شناخت‌ها؛ بصيرت است. هميشه با يک سلاح نميشود مبارزه کرد. در همه‌ي ميدانها با يک سلاح نميشود رفت. کدام سلاح را به کار بيندازيم؟ دشمن کجا است؟

تبعات احساس مسئوليت بدون داشتن بصيرت

بارها من عرض کرده‌ام اينهايي که بصيرت ندارند - مثل اين بيچاره‌هايي که در فتنه گرفتار شدند - مثل کساني‌اند که در تاريکي شب، در مه غليظ، در غبار ميخواهند مخالفي را، دشمني را بزنند؛ خب نمي‌داند دشمن کجا است؛ يکي از اوّلين شرايط جنگهاي نظامي، اطّلاعات است؛ برويد اطّلاع کسب کنيد و ببينيد دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتيد، شما ممکن است جايي را بزنيد که دوست آنجا است؛ کسي را بزنيد که با شما دشمن نيست و به دشمن کمک کنيد؛ گاهي اين‌جوري مي‌شود. اگر بصيرت نبود، ميشود اين؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَيهِ اللَّوابِس؛(۸) شبهات و ناداني‌ها و نفهمي‌ها به کسي که عالم به زمان خود است، هجوم نمي‌آورند؛ ميفهمد چه‌کار بايد بکند. اگر اين نبود، مشکل به‌وجود خواهد آمد، حتّي اگر آن احساس مسئوليت هم باشد.

بعضي‌ها احساس مسئوليت داشتند در دوران مبارزات امّا نميفهميدند اين را کجا خرج کنند؛ جايي خرج ميکردند که به ضرر حرکت عظيم مبارزاتي امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همين‌جور؛ تا امروز هم همين‌جور است. بعضي‌ها احساس دارند، احساس مسئوليت ميکنند، انگيزه دارند امّا اين انگيزه را غلط خرج ميکنند؛ بد جايي خرج مي‌کنند؛ اسلحه را به آنجايي که بايد، نشانه نمي‌گيرند؛ اين بر اثر بي‌بصيرتي است.

حالا ما چند سال پيش در قضيه‌ي فتنه گفتيم بصيرت؛ بعضي دهن‌کجي کردند که بصيرت! بله، بصيرت؛ بصيرت که نبود، هرچه که مسئوليت و انگيزه بيشتر باشد، احساس بيشتر باشد، خطر بيشتر است؛ اطميناني ديگر نيست به اين آدم بي‌بصيرت و بدون روشن‌بيني که دوست را نمي‌شناسد، دشمن را نمي‌شناسد و نميفهمد کجا بايد اين احساس را، اين نيرو را، اين انگيزه را خرج کند. اين پس شد رکن دوّم که بسيار بسيار لازم است. اگر اين رکن دوّم نباشد، امر به معروفش هم اشتباهي درمي‌آيد، جهادش هم اشتباهي درمي‌آيد، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا ميشود، و به کج‌راهه مي‌افتد.

نمونه‌هايي از بصيرت حضرت امام خميني(ره)

رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همه‌ي اين چيزها را فکر کرد؛ آن چشم تيزبين و روشن‌بين، آن بصيرت الهي، بدون اينکه درس سياست در جايي خوانده باشد، از کسي فراگرفته باشد، همه‌ي آن چيزهايي را که در اين زمينه لازم بود، از خداي متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکيزه الهام شد.

امام هم بسيج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنيد، راه بيفتيد، احساس مسئوليت کنيد، بسيجي باشيد؛ نه، گفت که چه کار کنيد. به ما گفت هرچه فرياد داريد بر سر آمريکا بکشيد. اين يعني جهت دادن؛ يعني ياد دادن که چه کار کنيد، کدام طرف برويد، کجا را نشانه بگيريد؛ اين را به ما ياد داد.

بصيرت امام در اداره امور جنگ

در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ماها مسئول بوديم در کشور - بنده رئيس‌جمهور بودم، يکي ديگر مسئول ديگري بود - هزار جور کار داشتيم. مأمور و مسئول وقتي‌که اين‌همه کارهاي اجرايي دوروبرش هست، گاهي غفلت ميکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولين، به مردم، به جوانها - [که‌] جنگ در رأس امور است. همين هم بود. جهت داد به همه که برويد سراغ اين کار؛ اين مهم است.

بصيرت امام در ماجراي جنگ با ­رژيم اشغالگر قدس

در قضيه‌ي حرکت به سوريه براي جنگيدن با رژيم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاي ما - دو نفرشان هم پيش من آمدند که هر دو الان جزو شهداي عالي‌مقام ما هستند - که ميخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزه‌ي با اسرائيل از عراق ميگذرد؛ جلوي آن را گرفتند. و آنهايي که رفته بودند برگشتند. ببينيد؛ اين، فهميدن اولويتها است، شناختن اولويتها است. امام راه را، جهت را نشان ميداد.

بصيرت امام و مساله حفظ نظام

فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات يا اوجب واجبات است؛ يعني همه‌ي مسائل بعدي، فرع اين مسئله است. اين جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالي با رفيقت سرِ يک قضيه‌اي کوچک يا بزرگ اختلافِ‌نظر داشته باشيد امّا در حفظ نظام، هردو به‌قدرِ هم مسئوليد.

آنهايي که نفهميدند اين حرف امام را، در يک جاهايي خطاهاي فاحش کردند. امام، جهت را نشان ميداد. اين مرد بزرگ، اين‌جوري حرکت ميکرد.

احساس مسئوليت و بصيرت، ترسيم کننده دايره بسيجيان و عرصه‌اي فعاليت آنان

خب، پس پايه‌ي فکري، در درجه‌ي اوّل، آن احساس مسئوليت است که اين عقبه‌ي فکري بسيار مستحکمي است براي شما که ميخواهيد در عرصه‌ي بسيج حرکت بکنيد، و شرط لازم که پايه‌ي دوّم محسوب ميشود، بصيرت است؛ از اين دو چيز يک لحظه نبايد غفلت کرد. آن احساس مسئوليت - يعني براي خدا، صَبراً وَ احتِساباً؛(۹) پروردگارا، من اين کشف علمي را ميکنم، اين مطالعه را ميکنم، اين کار هنري را خلق ميکنم، اين مبارزه را ميکنم، اين عمل اقتصادي را انجام ميدهم، اين کمک را به زيد ميکنم، اين مبارزه را با عَمرو ميکنم، براي تو؛ چون از من مسئوليت خواسته‌اي - اين احساس مسئوليت و احساس تعهّد الهي؛ بعد هم آگاهي: بدانيم کجا هستيم، جاي ما کجا است، جاي دشمن کجا است، دشمن کيست، با دشمن با چه سلاحي بايد مبارزه کرد. اين هم رکن دوّم. با اين نگاه، هم دايره‌ي بسيجيان مشخّص ميشود، هم عرصه‌هاي فعّاليت بسيج روشن ميشود.

چه کساني بسيجي هستند؟

امّا دايره‌ي بسيجيان. بسيجي کيست؟ هر کسي که در اين بستر اعتقادي و انساني که عرض کرديم، به فعّاليت مشغول است، بسيجي است.

نيروي مقاومت بسيج، نماد نهضت عظيم عمومي فراگيرِ ملّي

البتّه نيروي مقاومت بسيج، نماد اين نهضت عظيم عمومي فراگيرِ ملّي است؛ نماد نظم و انضباط و جهت‌گيري درست و تعليم‌وتربيت است. بسيجي، نامِ بسيجي و عنوان بسيجي، فراگير است؛ نيروي مقاومت بسيج، آن قلعه‌ي اصلي، جايگاه و مرکز و قرارگاهِ اصلي اين چتر عظيمي است که همه‌ي ملّت را در بر ميگيرد؛ الهام‌بخشِ نظم است، الهام‌بخش حضور است، الهام‌بخش حرکت است؛ چه در جامعه، چه در قشرهاي مختلف، چه در دانشگاه، چه در مدرسه، چه در حوزه‌ي علميه؛ در هر نقطه‌اي؛ حضور نيروي مقاومت بسيج به اين معنا است. خط دهي، راهنمايي، انضباط، نظم، تعيين وظايف گوناگون نسبت به اين مجموعه تا آنجايي که توانش و امکانش برسد - همان‌طور که حالا برادران شرح دادند - طبعاً امکانات امکانات محدودي است، و تا حالا به اينجا منتهي شده است که اين ده‌ها ميليون الحمدلله آمده‌اند. اين، دايره و حيطه‌ي حضور انساني بسيجيان.

عرصه‌هاي بي‌پايان حضور بسيج

امّا عرصه‌ها. عرصه‌ها بي‌پايان است. عرصه‌ها هيچ محدوديتي ندارد. عرصه‌ي دفاع، عرصه‌ي سياست، عرصه‌ي سازندگي، عرصه‌ي اقتصاد، عرصه‌ي هنر، عرصه‌ي علم و تحقيق، تشکّل‌هاي مذهبي، عزاداري‌ها؛ همه‌جا و همه‌جور؛ اينها عرصه‌هاي حضور بسيج است؛ همه‌جا در همه‌ي اين مراکز هم ما الگو داريم؛ الگوهاي برجسته‌اي داريم که اينها نشان دادند که برجسته‌اند، بزرگند.

شهيد چمران؛ تجلي تفکربسيجي

در جنگ سرداران بزرگي داشتيم، شخصيت‌هاي برجسته؛ حالا بعضي‌ها نخبه‌ي علمي بودند، آمدند در جنگ شدند سرباز و فعّال و تفنگ‌به‌دست؛ مثل مرحوم شهيد چمران. چمران يک نخبه‌ي علمي بود، نخبه‌ي هنري هم بود؛ خودش به من ميگفت: من در عکّاسي هنرمندم. آمده بود جنگ، لباس نظامي پوشيده بود، شد نظامي؛ [امّا] قبل از اينکه وارد اين ميدان بشود، نخبه بود. بعضي قبل از اينکه وارد اين ميدان بشوند نخبه نبودند، اين ميدان آنها را به فلک رساند؛

شهيد برونسي؛ تجلي تفکربسيجي

مثل اوستا عبدالحسين بنّا،(۱۰) که يک شاگرد بنّا بود؛ وارد ميدان جنگ شد، رسيد به خورشيد، اوج گرفت، نخبه شد، آن هم چه نخبه‌اي! اينها برجسته‌اند.

مرحوم کاظمي آشتياني؛ تجلي تفکربسيجي

ما در علم و تحقيق نخبه‌هاي برجسته‌اي داريم، مثل مرحوم کاظمي آشتياني که اين سلّول‌هاي بنيادي و اين تشکيلات عظيم را راه انداخت و انسانهاي زيادي را تربيت کرد - همکارانش هم همان‌جور هستند؛

شهداي هسته‌اي؛ تجلي تفکربسيجي

امروز هم بحمدالله اين حرکت ادامه دارد - يا مثل شهيد شهرياري؛ که اين روزها اسم شهيد شهرياري را مي‌آوريم، چون اين روزها سالگرد شهادت او است؛(۱۱) بقيه هم همين‌طور: رضايي‌نژاد، علي‌محمّدي، احمدي روشن؛ اينها نخبگاني بودند در وادي علم و تحقيق که بسيجي‌وار کار کردند؛ شهيد شهرياري بسيجي‌وار کار کرد.

آن روزي که درها را به روي ملّت ايران خواستند ببندند - با آن شيوه‌هايي که حالا خيلي‌ها از آحاد مردم در تلويزيون، در خبرها چيزهايي را شنفتند، خيلي‌ها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند - که محصول اين راديو داروها به دست مردم نرسد و جمهوري اسلامي دچار مشکل بشود و گفتند «نمي‌فروشيم» که اين مرکز تهران تعطيل بشود، اينها - مرحوم شهيد شهرياري - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستيم بيست درصد را توليد کنيم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لوله‌ي سوخت و صفحه‌ي سوخت را هم ساختيم؛ دشمن [متحير] ماند. اين کار کار بسيجي بود؛ اين کار کار معمولي نبود. در همه‌ي اين ميدانهايي که ذکر کرديم، هزاران انسان بزرگ بودند و هستند و تلاش کردند که بعضي را اسم آورديم.

بسط و گسترش تفکربسيجي در جهان

خب اين تفکّر که تفکّر بسيجي است و امام بزرگوار ما اين را در ايران اسلامي خلق کرد، اين صادر شده. بارها گفتيم، مفاهيم انقلاب و مفاهيم اسلام، مثل عطر گلهاي بهاري است؛ هيچ کسي نميتواند جلوي آن را بگيرد؛ پخش ميشود، همه‌جا ميرود؛ نسيم روح‌افزا و روان‌بخشي است که همه‌جا را به خودي خود ميگيرد؛ حالا جنجال کنند، دادوبيداد کنند؛ رفته، صادر شده و الان شما در کشورهاي گوناگوني ملاحظه کنيد؛ اين تفکّر در لبنان دارد فعّاليت ميکند، در عراق دارد فعّاليت ميکند؛ جوانهاي عراقي حرکت کردند همراه ارتششان شدند توانستند اين پيروزي‌ها را به دست بياورند؛ در سوريه همين‌جور، در غزّه همين‌جور، در فلسطين همين‌جور، در يمن همين‌جور، ان‌شاءالله در قدس شريف و براي نجاتِ الاقصي هم همين‌جور.­

جمهوري اسلامي به برکت تفکّر بسيجي و عمل و حرکت بسيجي شکست‌ناپذير است.

خب اين روشن شد. حالا بنده عرض ميکنم به همين دليل ايران اسلامي شکست‌ناپذير است. آنهايي که نظام اسلامي و جمهوري اسلامي را تهديد ميکنند که ما چنين ميکنيم، چنان ميکنيم بدانند: جمهوري اسلامي به برکت تفکّر بسيجي و عمل و حرکت بسيجي شکست‌ناپذير است.­

اکثريت ملت ايران بسيجي‌اند

هر فرد ايراني بالقوّه يک بسيجي است، مگر عدّه‌ي معدودي که يا دچار خودپرستي‌اند يا دچار شهوت‌پرستي‌اند يا دچار پول‌پرستي‌اند يا دستشان زير سنگ دشمن است، آنها را ميگذاريم کنار؛ معدودند، زياد نيستند. اکثريت قاطع ملّت ايران بالقوّه بسيجي‌اند؛ دليل شکست‌ناپذيري نظام جمهوري اسلامي اين است.

مخالفت ما با روحيه استکباري آمريکا

منتها بايد حواسّ همه جمع باشد؛ امتحان هميشه هست، براي همه هست؛ حرکت نبايد سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نبايد بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است، مقابله‌ي با استکبار است.

ما هم که اسم آمريکا را بارها مي‌آوريم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ي آمريکا به‌خاطر استکبار است، چون آمريکا يک دولت استکباري است، چون روش [آمريکا] استکباري است؛ ما با آمريکا به‌عنوان يک مجموعه‌ي جغرافيايي يا به‌عنوان يک ملّت، به‌عنوان يک مجموعه‌ي انساني هيچ مسئله‌اي نداريم، آن هم مثل بقيه‌ي کشورها؛ مسئله‌ي ما با آمريکا، مسئله‌ي استکبار آمريکايي است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگويند، زياده‌طلبند؛ همين حرفهايي که اين چند روز سرِ همين مذاکرات هسته‌اي زدند، شما ببينيد؛ چند ماه مذاکره کردند و حالا تمديد کردند، [بعد] شروع کردند مثل هميشه حرف زدن.

با تمديد مذاکرات هسته‌اي مخالف نيستيم

خب، حالا بنده دو سه جمله در اين زمينه‌ها عرض بکنم: اوّلاً بنده با تمديد مذاکرات مخالف نيستم، همچنان‌که و به همان دليل که با اصل مذاکرات مخالف نبودم، با اصل مذاکرات هم مخالفت نکرديم؛ دليلش را هم براي مردم بيان کرديم؛ بنده در سخنراني دلايل آن را هم گفتم؛ حالا هم با تمديد مذاکرات مخالفت نميکنيم.

هيئت مذاکره کننده‌ي ايراني پرتلاش و جدّي هستند؛ ايستادگي ميکنند، با منطق حرف ميزنند، زير بار حرف زور نميروند

اين را هم در کنار آن عرض بکنم که هيئت مذاکره کننده‌ي ما حقّاً و انصافاً پرتلاش و جدّي هستند؛ ايستادگي ميکنند، با منطق حرف ميزنند، زير بار حرف زور نميروند، دارند کار ميکنند؛ اين را هم همه توجّه داشته باشند. حالا جزئيات و آنچه را در اين گفتگوها ميگذرد، غالباً مردم مطّلع نيستند؛ نه، با جدّيت، با منطق، با دلسوزي دارند کار ميکنند و منطقي هم عمل ميکنند. برخلاف طرف مقابل و عمدتاً آمريکا که هر روز يک حرفي ميزنند - در مجلس خصوصي و در نامه پراکني يک‌جور حرف ميزنند؛ در محضر عموم و در اظهارات عمومي‌شان يک‌جور ديگر حرف ميزنند؛ امروز يک حرفي را ميزنند، فردا آن حرف را پس ميگيرند، خطّ مستقيم و صراط مستقيم وقتي نبود، اين است ديگر؛ براي مشکلات داخلي خودشان ميخواهند از اينجا و از مذاکرات استفاده کنند؛ لذا مجبورند جوري حرف بزنند، آنجا جوري حرف بزنند اينجا - [امّا] هيئت ما نه؛ هيئت ما با منطق و محکم، در مقابل آنها قرار دارند. البتّه در ميان اين مذاکره‌کننده‌ها و اين چند نفري که در مقابل ايران [هستند] - ايران يک‌تنه است، آنها يک لشکرند؛ چند کشورند که پشت سرِ هر کدام از آنها يک لشکر ديپلمات و روابط عمومي و عکّاس و تحليلگر و مانند اينها هست - از همه بداخلاق‌تر آمريکايي‌ها هستند، از همه موذي‌تر انگليس‌ها هستند.

اگر اين مذاکرات به نتيجه نرسد، آن که بيش از همه ضرر مي‌کند آمريکايي‌ها هستند!

خب، حالا مذاکرات را تمديد کردند، همه بدانند - هم آن کساني که طرف مذاکره‌اند، هم اين کساني که در داخل نگران اين مسئله‌اند و نگاهشان به اين مذاکرات است - که اگر اين مذاکرات به نتيجه نرسد، آن که بيش از همه ضرر ميکند ما نيستيم، آمريکايي‌ها هستند. ما با ملّت خودمان روراست هستيم. حقيقت مطلب را با ملّت در ميان ميگذاريم، به ملّتمان ميگوييم، تا حالا هم فهميده‌اند، با دلايل متعدّد هم ميشود اين را قطعي و مدلّل کرد که قصد واقعي استکبار و غرب در مقابل ايران، جلوگيري از رشد و اقتدار ملّت ايران است؛ قصد واقعي اين است که از عزّت روز افزون ملّت ايران جلوگيري کنند؛ مسئله‌ي هسته‌اي يک بهانه است، بهانه‌هاي ديگري هم در کنار اين هست. مسئله‌ي اصلي اين است که استعدادهاي ملّت ايران بتدريج بُروز و ظهور پيدا کرده است، دارد پيشرفت ميکند در همه‌ي ابعاد؛ ابعاد سياسي، ابعاد علمي، ابعاد گوناگون اجتماعي، و دارد اقتدار پيدا ميکند، اينها از اين ناراضي‌اند، از اين ناراحتند، جلوي اين را مي‌خواهند بگيرند؛ تحريم و فشار هم به همين نيت است، تحريم و فشار اقتصادي به خاطر همين است که بلکه بتوانند از تلاشهاي رو به گسترش ملّت ايران جلوگيري کنند؛ لذا تحريم مي‌کنند، فشار مي‌آورند، فشار اقتصادي مي‌آورند، البتّه خب فشار اقتصادي عامل مهمّي است. ما با ملّتمان راحت حرف مي‌زنيم، آنها اين‌جور نيستند، ملّتشان آنها را قبول ندارد. محبوبيت رئيس‌جمهورشان روز به روز کم شده است؛ اين آمارهايي است که خودشان مي‌دهند؛ آن روزي که اين رئيس‌جمهور انتخاب شد، محبوبيتش بالا بود؛ تا امروز، روز به روز اين محبوبيت کاهش پيدا کرده است، [چون‌] مردم به نظام سياسي‌شان بي‌اعتقادند.

مشارکت پايين مردم در انتخابات آمريکا ، نشان از عدم مقبوليت نظام سياسي اين کشور

در همين انتخابات اخيرِ آمريکا عدّه‌ي شرکت‌کنندگان بسيار پايين بود، که خودشان هم اين را به زبان آوردند و گفتند؛ يعني اين تشکيلات و اين نظام را مردم خودشان قبول ندارند، اميدي به آن ندارند. اين را مقايسه کنيد با حضورِ ۶۵ درصدي و ۷۰ درصدي ملّت ما در پاي صندوقهاي انتخابات. الان اينها با آحاد ملّت خودشان مسئله دارند؛ همين خبرهاي فرگوسن و ايالت ميسوري و مانند اينها را که شنفته‌ايد، با مردم خودشان دارند ميجنگند! گزارشهاي خودشان ميگويد که پليس آمريکا در يک‌سال بيش از چهارصدنفر از شهروندان را به بهانه‌هاي مختلف به قتل رسانده؛ پليس، نه دستگاه قضايي! اينها با ملّت خودشان هم ميانه‌ي خوبي ندارند، ملّتشان هم اينها را قبول ندارند، آنها مشکل دارند، آنها احتياج دارند به يک موفّقيت، به يک پيروزي بزرگ. ما نه، ما احتياجي نداريم.

راه حل اصلي تکيه بر اقتصاد مقاومتي است

يکي از افراد هيئت مذاکره‌کننده چندي پيش حرف خوبي زد، گفت اگر به توافق هم نرسيديم، آسمان به زمين نمي‌آيد، دنيا به آخر نميرسد؛ خب، نشود. حرف درستي است. ما آن‌چنان که حالا آنها خيال کردند، ضرر نميکنيم؛ تصوّر کردند که اگرچنانچه چنين بشود، چنان خواهد شد؛ نه، راه حل وجود دارد، راه حل همين اقتصاد مقاومتي است که ضربه‌هاي دشمن را اوّل کم اثر ميکند، کاهش ميدهد که اين مالِ کوتاه‌مدّت است، در ميان‌مدّت و بلندمدّت به حرکت عظيمِ مردم اوج ميدهد. اقتصاد مقاومتي اين‌جوري است. آن‌کساني که صاحب‌نظر در زمينه‌ي اقتصادند، بعد از آنکه ما اقتصاد مقاومتي را اعلام کرديم، قضاوتشان اين بود. ما راه حل داريم، آنها راه حل ندارند.

چند کشور زياده خواه، مدعي نمايندگي جامعه جهاني!

با همه‌ي اينها، خب استکباري حرکت مي‌کنند. همين حرفهاي چند روز اخيرشان را شما بشنويد؛ مي‌آيند مي‌ايستند و مي‌گويند ايران بايد اعتماد جامعه‌ي جهاني را جلب کند. اسم خودشان را مي‌گذارند جامعه‌ي جهاني! آمريکا و انگليس و فرانسه و چند کشور مستکبر، شده‌اند جامعه‌ي جهاني؛ اين جامعه‌ي جهاني است؟ حدود ۱۵۰ کشور عضو غيرمتعهّدها که دو سال پيش در تهران جلسه داشتند، جامعه‌ي جهاني نيستند؟ نزديک به پنجاه رئيس‌جمهور و رئيس‌کشور و رئيس‌دولت که در آن اجلاس به تهران آمدند و شرکتِ فعّال کردند، اينها جامعه‌ي جهاني نيستند؟ ميلياردها مردمي که در اين کشورها زندگي مي‌کنند، جامعه‌ي جهاني نيستند؟ همين چند کشور - آن هم کشورهايي که رؤسا از مردم خودشان غالباً منقطعند - جامعه‌ي جهاني‌اند؟ «اعتماد جامعه‌ي جهاني را جلب کنيد» يعني اعتماد ما را، يعني اعتماد آمريکايي‌ها را! ما نميخواهيم اعتماد آمريکا را جلب کنيم. ما اصلاً به اعتماد آمريکا هيچ احتياجي نداريم. ما نياز نداريم شما به ما اعتماد کنيد؛ اعتماد شما به ما، هيچ اهمّيتي براي ما ندارد. ما هم به شما اعتماد نداريم، مردمتان هم به شما اعتماد ندارند.

چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد

بعد ميگويد امنيت اسرائيل بايد حفظ شود. اوّلاً اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد؛ چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اين را بدانيد امنيت اسرائيل تأمين نخواهد شد چه توافق هسته‌اي بشود و چه نشود.

تلاش‌هاي سردرمداران آمريکا براي راضي نگهداشتن شبکه‌ي سرمايه‌داران صهيونيست

امّا اينکه حالا شما ميگوييد امنيت اسرائيل بايد حفظ بشود، من ميگويم اين حرف هم حرف صادقانه‌اي نيست. براي دولت‌مردان و دولت‌زنانِ آمريکا، امنيت اسرائيل مسئله‌ي اصلي نيست، مسئله‌ي اصلي چيز ديگري است. مسئله‌ي اصلي براي اين حضرات، راضي نگهداشتن شبکه‌ي سرمايه‌داران صهيونيست است که رگِ حيات اينها را در دست گرفته‌اند. مسئله‌ي آنها اين است؛ والّا اسرائيل باشد يا نباشد، چه اهمّيتي براي اينها دارد؟ آنچه برايشان مهم است اين است که رگِ حياتشان را داده‌اند به دستِ شبکه‌ي سرمايه‌داران صهيونيست؛ آنهايي که هم به اينها رشوه ميدهند، هم اينها را تهديد ميکنند؛ رشوه ميدهند - رشوه‌ي پولي، پول به آنها ميدهند - [آنها هم‌] پول ميگيرند؛ رشوه‌ي مقامي و وعده‌ي مقام ميدهند و اگر با آنها که نبض اقتصاد آمريکا را در دست دارند ساخت و پاخت نکنند، از رسيدن به مقامات عالي - مثل رياست جمهوري، مثل وزارت و مانند اينها - خبري نيست؛ مسئله برايشان اين است. تهديد هم ميکنند؛ اگرچنانچه اينها بر خلاف ميل آن شبکه‌ي خطرناک عمل بکنند تهديدشان ميکنند، يا تهديد ميکنند به اينکه شما را وادار ميکنيم به استعفا، يا براي شما رسوايي درست ميکنيم! که اينها را در زندگي آمريکايي در اين چند سال ديده‌ايد؛ يکي را متّهم ميکنند، يکي را بدنام ميکنند، براي يکي ماجراي فساد جنسي درست ميکنند، يکي را وادار به استعفا ميکنند، يکي را هم ترور ميکنند؛ از اين رؤسا و بزرگان، کساني را ترور هم کردند؛ دست آنها باز است! شما از اين ميترسيد، شما ملاحظه‌ي اين را ميکنيد؛ مسئله‌ي امنيت اسرائيل نيست، مسئله‌ي امنيت خودتان است.

ملت و مسئولين ايران، زيز بار حرف زور نمي‌رود

اينها مستکبرند، اين‌جوري حرف ميزنند، ما هم آبمان با مستکبرين به يک جو نميرود. خب، اگر حرف منطقي‌اي وسط بيايد، حرفي نداريم؛ ما حرفهاي منطقي را قبول ميکنيم، قرارهاي عادلانه و عاقلانه را قبول ميکنيم امّا آنجايي که پاي زورگويي و زياده‌طلبي باشد، نه؛ جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل، هم مردمش، هم مسئولينش قبول نخواهند کرد؛ اين را بدانند.

توصيه‌هايي به بسيجيان

دو سه جمله هم به شما بسيجي‌هاي عزيز و همه‌ي بسيجي‌هاي سراسر کشور عرض بکنم:

1- دعوت به اخلاق و سجاياي اخلاقي

من دعوت ميکنم بسيجيان عزيز را به اخلاق. اخلاق يعني چه؟ يعني حلم و بردباري، صبر و مقاومت، صدق و صفا، شجاعت و فداکاري، طهارت و پاک‌دامني. بسيجي‌ها براي اينکه اجزاي اين بناي استوار همچنان مستحکم بماند به اين احتياج دارند. اگر بخواهيد اين بناي رفيع همين‌طور مستحکم مثل دژِ پايدار و استواري درمقابل دشمنان قرار بگيرد، بايد اين رعايتها را بکنيد؛ بردباري نشان بدهيد، صبر نشان بدهيد، اخلاق نشان بدهيد، طهارت نشان بدهيد، الگوهاي بزرگ صدر اسلام را درنظر بياوريد. ما بايد از تکبّر دوري کنيم، از تَفَرعُن دوري کنيم.

مالک‌اشتر با آن مقام، با آن شجاعت، با آن جايگاهي که نزد اميرالمؤمنين داشت، در کوچه حرکت ميکرد، يک پسربچّه‌اي او را نشناخت، مسخره‌اش کرد، شايد سنگ‌ريزه‌اي به طرفش پرتاب کرد؛ مثلاً ديد يک آدمي دارد ميرود، بنا کرد مسخره کردن؛ بعد مالک‌اشتر رد شد، افرادي که آن منظره را ديدند، به پسرک گفتند فهميدي چه کار کردي، فهميدي چه کسي را مسخره کردي، پسربچّه نمي‌شناخت مالک اشتر را، گفت نه؛ گفتند اين مالک‌اشتر بود؛ پسربچّه دستپاچه شد؛ حالا خودش تنها يا خودش و پدرش مثلاً يا دوستانش دوان دوان آمدند که يک‌جوري عذرخواهي کنند که برايشان مايه‌ي دردسر نشود؛ دنبال مالک‌اشتر راه افتادند، ديدند به مسجد آمده، دارد نماز ميخواند؛ رفتند جلو و بنا کردند عذرخواهي کردن؛ مالک‌اشتر گفت من آمدم مسجد براي اينکه نماز بخوانم، دعا کنم که خداي متعال خطاي اين جوان را ببخشايد! ببينيد، اين دلسوزي، اين احساس مسئوليت، اين حلم، اين بزرگواري، اينها است. من و شما هم بايد همينها را ياد بگيريم.

2- توصيه به استحکام و عدم سايش اعتقادي و ايماني و عملي

همچنين توصيه‌ي اکيد ميکنم به استحکام و عدم سايش اعتقادي و ايماني و عملي؛ مراقب باشيد. ماها در اين مسير زندگي، آنجايي که با وسوسه‌ها مواجه ميشويم؛ وسوسه‌ي پول، وسوسه‌ي شهوات، وسوسه‌ي مقام، وسوسه‌ي رفاقت، ساييدگي پيدا ميکنيم؛ سايش پيدا ميکنيم مراقب باشيد سايش اعتقادي پيدا نکنيد، شما بر روي محيط اثر بگذاريد، نگذاريد آن محيط اگر بد است، روي شما اثر بگذارد.

3- ضرورت هماهنگي و همکاري همه اقشار بسيج با يکديگر

همه‌ي اقشار در اين بسيج عظيم ملّي الهي مردمي ما مورد توجّه قرار بگيرند، که من بعضي‌ها را بالخصوص سفارش کردم که به‌نظرم رسيد مورد بي‌توجّهي قرار گرفتند - به سردار نقدي بخصوص سفارش کردم - اين‌جور نباشد که قشري را، مجموعه‌اي را از نظر دور بداريد. ارتباط بين اين قشرها را هم تعريف کنيد؛ ارتباط ايجاد کنيد؛ گاهي هست که بسيج دانشجويي مثلاً از بسيج پزشکان يا بسيج مهندسين يا بسيج صنعتگران بي‌خبرند، اطّلاعي از هم ندارند، نه؛ مطّلع باشند، ممکن است به درد هم بخورند. هرکدام از بخشهاي مختلفِ همين بسيج قشرها ميتوانند به کار ديگري کمک کنند، به پيشرفت او کمک کنند؛ اينها را تعريف کنيد، اينها را در مجموعه‌ي خودتان داشته باشيد.

ياري گرفتن دولت از بسيج در عملياتي کردن اقتصاد مقاومتي

کارهاي بزرگ بخواهيد از عناصر بسيج؛ کارهاي بزرگ از بسياري از مردم پراستعداد ملّت ما برمي‌آيد. دولت هم البتّه بايد کمک کند؛ دستگاه‌هاي دولتي در بخشهاي مختلف بايد به رشد و گسترش بسيج کمک کنند. به اين مسائل اقتصادي هم - همان‌طور که قبلاً گفتيم که پايه‌ي اقتصاد مقاومتي عبارت است از تقويت توليد داخلي و کاهش وارداتي که يا غيرضروري است يا مشابه داخلي دارد - مسئولين دولتي توجّه کنند و آنها از بسيج کمک بگيرند؛ با اين وضعيت بنده ترديد ندارم که ان‌شاءالله آينده متعلّق به ملّت ايران است؛ همچنان‌که بارها گفتيم.

روح مبارک امام بزرگوار شاد باد، روح مطهّر شهداي عزيزمان شاد باد و خداوند ما را هم به آن شهدا ملحق کند.

والسّلام‌عليکم‌ورحمةالله‌وبرکاته‌

****************

۱) قبل از شروع بيانات معظّمٌ‌له، سرلشکر محمّدعلي جعفري (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) و سرتيپ محمّدرضا نقدي (رئيس سازمان بسيج مستضعفين) گزارشي ارائه کردند.

۲) سوره‌ي مائده، بخشي از آيه‌ي ۵۴

۳) سوره‌ي صف، آيه‌ي ۴؛ «در حقيقت، خدا دوست دارد کساني را که در راه او صف در صف، چنان که گويي بنايي ريخته شده از سُربند، جهاد ميکنند.»

۴) سوره‌ي نساء، بخشي از آيه‌ي ۷۵؛ «...چرا شما در راه خدا [و در راه نجات‌] مردان و زنان و کودکان مستضعف نميجنگيد؟...»

۵) کافي، ج‌۲، ص‌۱۶۳ (باکمي اختلاف)

۶) مناقب آل ابي طالب، ج ۱، ص ۱۹۲

۷) نهج‌البلاغه، خطبه‌ي ۲۷

۸) تحف‌العقول، ص ۳۵۶

۹) از جمله، دعاي روزهاي ماه مبارک رمضان‌

۱۰) شهيد عبدالحسين برونسي‌

۱۱) شهيد مجيد شهرياري در تاريخ ۱۳۸۹/۹/۸ در يک حمله‌ي تروريستي به شهادت رسيد.



تعداد بازدید از این مطلب: 69
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود